ویژگی های دوران سالمندی
دوران سالمندي داراي برخی ويژگيهاي جسمی، اجتماعی و روانی است:
1 )يكی از اين ويژگيها كاهش نسبی قواي جسمی است به طوريكه با بالا رفتن سن، نيروهاي جسمی فرد، رو به كاهش ميگذارد.
2)ويژگی ديگر بازنشستگی، دور شدن از موقعيتهاي شغلی گذشته است كه كاهش مسئوليتهاي مرتبط با شغل و در نتيجه كاهش ارتباطات اجتماعی فرد را به همراه دارد.
3) از ديگر ويژگيها، تنهايی يا احساس تنهايی است. به خصوص در مواردي كه شخص شاهد از دست دادن يكی از دوستان، بستگان و هم سن و سالان و افراد هم دوره خويش است، لذا هر روز بيش از پيش دچار احساس تنهايی ميشود. البته ميزان پذيرش شرايط دوره سالمندي از سوي فرد سالمند اهميت دارد. اين پذيرش در بين افراد مختلف و با فرهنگهاي گوناگون متفاوت است، برخی به مرور از مشاركت در زندگی اجتماعی كناره ميگيرند و در مقابل، جامعه نيز آنها را به كناري مي نهد كه اين خود احساس بيهودگی و افسردگی را در فرد سالمند تعميق ميكند. ولی برخی ديگر از سالمندان با نقشهاي جديدي كه مطابق با وضعيت آنهاست اين دوره را به دورهاي نسبتا فعال و رضايت بخش بدل ميسازند. در هر حال علاوه بر خصوصيات فردي، شرايط اجتماعی و به ويژه شرايط خانوادگی شخص سالمند هم بسيار مهم است. شرايط مناسب خانواده و جامعه ميتواند شخص را به سوي پذيرش وضعيت جديد سوق دهد و شرايط نامناسب خانواده و جامعه ميتواند او را منزوي و تنها كند. به علاوه ميزان سلامت جسمی شخص سالمند در اين مرحله از زندگی، عاملی مهم در وضعيت زندگی اجتماعی اوست، چرا كه براي هر نوع مشاركت اجتماعی در مورد سالمندان، ابتدا ميزان سلامت آنها مطرح است. برخورداري از سلامت جسمانی ميتواند به بهبود روابط اجتماعی و مقابله با هجوم افسردگی كمك كند، ولی متأسفانه افزايش سن و فرا رسيدن پيري، بستر بروز بسياري بيماريهاي جسمی و روحی را براي سالمندان مهيا ميسازد.
احساسات سالمندان
احساسات غم واندوه به خاطر عدم توجه فرزندان و اطرافيان كه عمري براي رفاه آنان تلاش كرده اند، جدي ترين خطرهايی است كه فرد سالمند را تهديد ميكند و ارتباط مستقيم با در انزوا قرار گرفتن او از سوي اطرافيان دارد. زن يا مردي كه خود را زمانی صاحب قدرت و نفوذ ميدانست به يكباره خود را تنها و بدون قدرت مييابد و اين ناراحتی گاهی به حوادثی نامناسب ميانجامد و موجب ناراحتی روانی سالمند ميشود. تنهايی يا احساس تنهايی اثرات بسيار عميقی بر جاي مي نهد و حتی بر ميزان خوردن غذا و متابوليسم و تغييرات بيولوژيكی نيز مؤثر است. سالمندان فاقد منابع مجدد دوستی هستند، زيرا اكثر آنها كار نميكنند و موقعيت ايجاد روابط دوستانه در فضاي كار را ندارند و دوستان هم سن و سالشان را نيز به نوعی از دست داده اند. اين مساله تنهايی آنها را افزايش ميدهد. اين احساسات مايوس كننده، ميزان مصرف داروهاي آرام بخش و مسكن را در سالمندان افزايش ميدهد. تنهايی موجب ميشود فرد سالمند به تدريج دچار مشكلات روانی شود، لذا درك احساسات و انتظارات سالمندان از اطرافيان و تصحيح ارتباط افراد خانواده با آنها در فرايند بهداشت روانی آنها بسيار مهم است. سالمندان به اندازه اي كه ديگران به آنها به عنوان پير و از كار افتاده نگاه ميكنند، خود را ضعيف و نا توان احساس نميكنند. به طوري كه در يك خانواده گرم و مهربان، اغلب سالمندان بسيار راحت، آرام، مقاوم و با نشاط روزگار ميگذرانند و حتی حوصله نگهداري نوه ها را با همه شيطنت هايشان دارند.
سالمندان به دليل بازنشستگی و دوري از فرزندان نياز به ارتباط و توجه عاطفی بيشتري را در خود احساس ميكنند كه اين نياز بايد مورد توجه قرار گرفته و پاسخ داده شود. برنامه ريزي صحيح و استفاده از وجود سالمندان و تجربيات آنها هم تنهايی آنان را بر طرف ميكند و احساس پوچ بودن را در آنها از بين ميبرد و هم منبعی مفيد و ارزشمند از معلومات و تجربيات را در اختيار جوانان نسل بعد قرار ميدهد.
سالمندان نيازهاي گستردهاي ندارند تنها اميدوارند، فرزندان و بستگان قدردان زحمات و رنج هاي آنان باشند. سالمندان نيازمند محبت و احترامند. دوستار آنند كه از سوي فرزندان و نوه هاي خود مورد مشورت قرار گيرند و رأي و نظر آنان به عنوان فرد با تجربه خانواده، محترم داشته شود.
برآوردن اين نيازها از سوي فرزندان و نوادگان نه تنها هزينه اي در بر ندارد بلكه احساس فزاينده اي از نيكی را درون فرد ايجاد ميكند. به ياد داشته باشيم كه سالمندان و كهنسالان، پدر بزرگها و مادر بزرگها ريشه هاي ما هستند، ما از چشمه آنها جوشيده و از مهر بي پايان آنها نوشيده ايم و اينك وقت آن است كه اين چشمه هاي بي پايان مهر را حمايت كنيم و بر زندگی سراسر تجربه آنان سر تعظيم فرود آوريم.